سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یه بغضی تو گلوم مونده آقا...

هربار که گریه میکنم میگم بلاخره اون بغض شکست!

اما می بینم که نه...هنوزم بغضی ام آقا!

 

توجمکرانت جلوی چشمای ناز خودت گریه کردم...

اشک ریختم... نماز خوندم...

اما .. اما آروم نشدم آقا !

 

نمیدونم چیکار کردم؟

به تو بد کردم؟

دل تورو شکستم؟

بهت نارو زدم؟

آره آقا؟...

 

خب این چیزا که برای تو تازگی نداره آقا !

تو که مث من با من رفتار نمیکنی آقا !

تو همیشه جواب بدی رو با خوبی میدادی آقا !

تو همیشه...

 

اینبارم منو به خوبی خودت ببخش آقا !

آرومم کن آقا !

آرومم کن...

به خدا اگه آرومم نکنی...میشکنم آقا !

نذار بشکنم آقا !


+ نوشته شده در  شنبه 90/12/27ساعت  8:46 عصر  توسط دلشده-شیدا  |  نظر



بسم رب المهدی...

این بارم بی مقدمه برات می نویسم...

یه بغضی تو گلوم نشسته که نمیذاره نفس بکشم ، دارم خفه می شم از روزای بی تو بودن ، دیروز اومدم دلمو بهت امانت دادم ...اما...

امروز آخرین جمعه رو بی تو بغض کردم...

بی قرارم...همیشه درمون دلتنگی هام بودی...اما امروز خودت بهونه ی دلتنگیم شدی...

باورم نمیشه یه سال گذشت و...من اومدم  تو خونه ای که...صاحب خونه رو ندیدم...چه غریبن روزا بی تو...

امروز پر بغض ترین روز سالَم بود...

دیروز اومدم دلمو تو چاه عریضه انداختم...عریضه دلمو خوندی؟

از پاییزی ترین روز دلم باهات حرف می زنم...چرا در فرهنگ من " بهار" هنوز معنا نشده؟ مگه عید  با "آه " مترادفه ؟ پس چرا همدم روزهای من آهه؟

تمام دلخوشیم از عید اینه که چندروزشو میام جمکرانت...چندروز پی در پی...وگرنه بهار که بی تو لطفی نداره...:(

دلگویه 1: اللهم عجل لولیک الفرج

دلگویه2 : تب و تابم را با لبخندت کی بنشانی؟:(


+ نوشته شده در  جمعه 90/12/26ساعت  9:3 عصر  توسط دلشده-شیدا  |  نظر



بسم رب المهدی...

السلام علیک یامولای ،یا سیدی...

 مانتو فرم سرمه ای رنگمو می پوشم...باعجله زیاد...اما عجله ای که ازجنس  عجله های روزمرگی نیست!

عجله برای حضور در محضریار که شیرینه و لطیف...

آخرین شیفتم درسال90...

هم خوشحالم بابت اینکه درخونه ات راهم دادی...

هم شرمنده که حتی منم غم رو غم هات گذاشتم مولای غریبم:(...من که قرار بود خادم باشم...

یه سوال : اصلا لفظ خادمی واسه من زیاد نیست؟:((((...

می دونم که لیاقت ندارم وتو بازم راهم میدی.... اما از کریم جز کرامت انتظاری نمیره...

بازم عجله ! عجله ای از جنس دلتنگی...

میخوام زودتر بیام...میدونم منتظرمی آقا:) :((((

میام قلبمو بدم دست خودت ...امانتداری؟... نه ! دست خودت...امانت قبول میکنی پسرفاطمه ؟

دلگویه 1: اللهم عجل لولیک الفرج

دلگویه2: میگن دعای مادر زود مستجاب میشه،به مادرم گفتم اگه قراره یه دعا درحقم بکنی ؛

دعا کن  «از سرکویش باز پس نروم »


+ نوشته شده در  پنج شنبه 90/12/25ساعت  10:9 صبح  توسط دلشده-شیدا  |  نظر



بسم رب المهدی...

السلام علیک یا سیدی ! یا مولای !

بی مقدمه می نویسم...

از اون روزی که پنجشنبه هام مال تو شد، پنجشنبه شد روز دلم ،شد قشنگ ترین روز هفته ...روزی که   دل به دریا می زدم ،دریای محبت تو..

باز دارم ثانیه هارو می شمرم تا بیام...همه دلخوشیم به دو رکعت نماز عشق تو مسجد مقام ِ...میام که آرومم کنی...

میام دل خسته مو درمون کنی...

دل خسته ای که  میخواست بیاد بشینه تو مسجد مقام و از تمام دلخستگیاش بگه و تو تنها شنونده اش باشی...

بگه تو این روزا چی گذشت:(...بگه چقدر...:(

می خواست بیاد روبرو محراب بشینه و امن یجیب بخونه برای تمام بغضای فروخورده اش...

میخواست بیاد چشم تو چشم گنبد نیلوفریت غصه هاشو بباره...دلی که این روزا بیشتر از قبل تنگه...:(

اما نه ! دل شیدا اینقدر ام بی مرام نیست که بیاد غصه رو عصه هات بذاره...بیاد دلتنگی تو بیشتر کنه...

میام ! میام که امن یجیب بخونم اما نه برای دل خودم ؛ برای دل آقام می خونم...

میام ! اما دلتنگی مو تو ورودی درب 2 میذارم و میام داخل...

میام ! میام که یه بار دیگه دلمو وقف تو کنم ...

میام ! میام بااااز خاک پای زائرات باشم...

میام که غصه هامو فراموش کنم..

ک م ک م کن ارباب !

دلگویه1: اللهم عجل لولیک الفرج

دلگویه 2: کاش نوشته مو بخونی ،می دونی که من عریضه هام رو هم این جا می نویسم

دلگویه3: تمام امن یجیب هایم تقدیم به دل تنگت مولاجان!

دلگویه4: اللهم عجل لولیک الفرج


+ نوشته شده در  چهارشنبه 90/12/17ساعت  11:32 عصر  توسط دلشده-شیدا  |  نظر



این روزا باحال خرابم میرم جمکران...

میشینم روبروی گنبد فیروزه ای رنگشو خیره میشم به گنبد...

ازش میپرسم دلیل آشفتگیم چیه؟...

چرا اینقدر پریشونم؟...

چرا حالم اینقدر بده؟...

کسی حرفی نمیزنه....

اما جواب سوالامو میگیرم...

جوابمو میده که آروم میگیرم و بادلی آروم برمیگردم خونه...

دلم پیش اون گنبد فیروزه ای میمونه تا دیگه خرابش نکنم......

آقا دلمو نگه دار تا هفته بعد که میام...

دل کنیزت پیش تو امنیت بیشتری داره...

میخوام باز با گنبد فیروزه ایت آروم شم...

آقا برای دلم دعاکن...


+ نوشته شده در  سه شنبه 90/12/16ساعت  12:42 صبح  توسط دلشده-شیدا  |  نظر



   1   2      >